دسته‌ها
عباس تیموری

شهید محمدابراهیم جعفرزاده

باسلام وارادت.

عباس تیموری

————–

چند روز بعد از عملیات بدر بعد از عیدنوروز

استراحت و پایانی دادن به بچه ها.
فکرکنم یکی اتوبوس بودیم از سمت اصفهان
مسیربرگشت بود به یکی از بیمارستانهای
اصفهان برای عیادت مجروحین رفتیم
رزمندگان یزد تعدادشان زیاد بود
از جمله عیادت همکلاسی اقای حسن ملکپور
رفتیم .حسن گفت خیلی وقته نتوانستم حمام برم
کمکش کردم تاحیاط بیمارستان امد
غیراز سوختگی دهها ترکش خورد بود
به طوری که تمام بدنش باندپیچی بود.
با دو سه پارچ آب سرش راشست.
به اتاقش برگشت .
شب برای عرض تسلیت به منزل پدری
شهید محمدابراهیم جعفرزاده رفتیم.
وقتی فیلم ویدئو سخنرانی سردار جعفرزاده
را درمنزلش گذاشتن والدین وهمسرش
تعجب کرده بودن.
پدرش گفت مگر پسرم فرمانده تیپ شما یزدیها
بوده ما اصلا خبر نداشتیم.
حتی همسرش چندمرتبه پرسیده بود
در جبهه چکار میکنی و چه سمتی داری
جواب داده بود چهار پنج نفر را آموزش
می دهم .
آموزش سلاح کلاشینکف.
آری زمان جنگ نه درجه ای بود
حتی لباس فرم سپاه هم نمی پوشید.
نثار روح بلندش صلوات بر محمد و
آل محمد(ص)

دسته‌ها
حاج حسین حدادزاده

زمستان 66 کوه گرده رش

باسلام و احترام.

حاج حسین حدادزاده

 زمستان 66 کوه گرده رش.
ماووت عراق.

==========

هوا ابری تیره.

 بسیار تاریک  و سرد.
 سنگر کمین حدود دو کیلومتر شاید بیشتر تا سنگر اجتماعی فاصله دارد .
 پاسبخش
 راه می‌افتد
رزمنده گوشه اورکت پاسبخش را میگیرد
 رزمنده دوم باید اورکت نفر جلویی را بگیرد . حرکت می کنند بسوی سنگر کمین

 اما هیچ‌یک جایی را نمی بینند حتی جلوی پایشان را .

براساس ذهنیت قبلی میروند .
 گاه در چاله پر از آب می افتند
 و گاه تا دم پرتگاه دره سمت راست میروند
 وگاه به تپه سمت چپ راه برخورد می کنند .
 و بالاخره بعد از مدتی به سنگر کمین میرسند .
 دو نفر جدید جای دونفر قبلی را می گیرند
و پاسبخش و دونفر رزمنده یخ زده به سنگر اجتماعی بر می گردند .
و این کار
چندین بار در شب‌های طولانی و بورانی زمستان گرده رش اتفاق می افتد .